سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، عمل کردن به هشت صفت را به او الهام فرماید : چشمْ فروپوشیدن از محارم خدا، ترس از خداوند ـ جلّ ذِکرُه ـ، شرم، بردباری، شکیبایی، امانتداری، راستی و بخشندگی . [امام صادق علیه السلام]

پایگاه اطلاع رسانی حج واماکن زیارتی

بازگرداندن حجّ به شیوه ابراهیمى

بزرگترین آفت جریانها و حرکتهاى سرنوشتساز تاریخى، خطر رجعت و تحریف و بدعت است. عوامل آفتزا، بدون آن که از خود مخالفت و مقاومتى نسبت به اصل جریان و حرکت نشان دهند، در کنار آن رشد مىکنند و به تهى کردن محتواى حرکت و بازگرداندن آن به سود خویش و ایجاد دگرگونیهاى ریشهاى، که جریان و حرکت را خنثى و از تحرک بازدارد، همت مىگمارند. گونههاى مختلف این آفتها را در کنار همه جریانهاى بزرگ تاریخى مىتوان یافت. هرقدر عظمت حرکت بیشتر باشد، نوع آفت نیز پیچیدهتر و خطرناکتر خواهد بود. ولى بسیارى از جریانهاى عظیم تاریخى توانستهاند علىرغم وجود آفتهاى گوناگون، به راه خود ادامه دهند.

حرکتِ رهایىبخش اسلام در مسیر تاریخى خود، همواره دچار این آفتها بوده و از راههاى مختلف و به اشکال به ظاهر متفاوت در معرض خطر رجعت و تحریف و بدعت قرار گرفته است; ولى از آنجا که منبع و ریشه اصیل این نهضت جهانى بزرگ; یعنى قرآن، با صیانت الهى تضمین شده: «إنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَاِنّا لَهُ لَحافِظُونَ.»(134) علىرغم آسیبهایى که بر برخى فروع آن وارد شده، همچنان استوار و بىخلل، روشنگرِ راه انسانهاى حقیقتجو مانده است.

در این میان، گروهى که قرآن آنان را تحت عنوان و مشخّصه «فَاَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ»(135) معرفى مىکند، با تلاشى مذبوحانه و تفسیرهایى ناهنجار، برخى از فروع و بخشهاى اصیل اسلام را هدف اغراض شوم خود قرار داده و به تحریف و بىمحتوا کردن آنها پرداختهاند.

در بسیارى از موارد، هدف اینان نسخ و مسخ اسلام و تحریف اصل دین نبوده است; بلکه امیال و هواها و بازتاب منفعتطلبىها وجبههگیرىهاى نابحق و مقاومت در برابر موضع حق، آنان را به تحریف و بدعت در فروع واداشته است «ثُمَّ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ اَساؤُوا السُّوأى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ.»

از جمله بخشهاى اصیل و مهم اسلامى، که به دلیل اهمیت بیشتر ونقشى که در حفظ و حراست اساسى اسلام دارد و همواره در معرض خطر بىمحتوا شدن و تحریف قرار گرفته است، مسأله حج و محتواى گسترده و حرکتآفرین آن مىباشد که فرمود: «لا یَزالُ الدّینُ قائِماً ما قامَتِ الْکَعْبَةُ.»

حج، با داشتن بار سیاسى و ابعاد مختلف اجتماعى ـ اقتصادى، مىتوانست هر سال تحوّلى بنیادین و حرکتى انقلابى در زندگى مسلمانان و در نهایت در اوضاع سیاسى جهان اسلام ایجاد کند و به دلیل تماس مستقیم با مسأله حکومت و رهبرى و امامت مسلمانان مهمترین اصل اسلامى و بنیادىترین مسأله جهان اسلام را همراه داشته است; به طورى که حج صحیح و پرمحتوا مىتوانست اوضاع جهان اسلام و زندگى صدها میلیون مسلمان را دگرگون و در نتیجه همه قدرتطلبان ناصالح و حکام و سردمداران آشفته بازار سیاست و اقتصاد مسلمانان را از رسیدن به مقاصد شوم خود محروم سازد.

از این رو، همه کسانى که به نحوى منافعشان از طریق انجام مراسم صحیح حج به خطر مىافتاد و سرنوشت خود را با مسأله حج در ارتباط مىدیدهاند، سعى بر آن داشتهاند که به گونهاى از آثار بنیانکن حج در امان بمانند و قدرت و منافع خود را در برابر خطرات ناشى از حج، آسیبناپذیر سازند.

شیطانىترین راه براى تأمین این هدف شوم، ابقاى ظاهر حج و حفظ شکل و قالب ظاهرى و بىمحتوا کردن و خنثى نمودن آن بود، که در نهایت (حج بىمحتوا) مىتوانست به صورت عامل و وسیلهاى براى تأمین اهداف شوم آنها تغییر ماهیت دهد.

در چند قرن اخیر که پاى استعمار غرب و شرق به کشورهاى اسلامى باز شد و منابع سرشار اقتصادى مسلمانان به صورت وحشتناکى مورد هجوم قرار گرفت و به یغما رفت و به منظور هموار شدن راه غارتِ بیشتر، استقلال سیاسى، اقتصادى و فرهنگى از مسلمانان سلب گردید. خطر تحریف حج بیش از پیش مطرح شد و این فاجعه عظیم به شکل دیگرى رخ داد.

این بار حج، به عنوان عامل بزرگ بیدارى مسلمانان و حرکت عظیم ضد استکبارى، به صورت سدى محکم و استوار در برابر هجوم و یورش غرب و شرق قرار گرفت و اینجا بود که دشمن جدیدى براى خنثى کردن آن، به مبارزه و پیکار با حج همّت گمارد.

این دشمن غدار نیز، از تجربیات شیطانى دشمن اول سود برد و سعى بر آن داشت که بدون ایجاد وقفه و خللى در انجام شکل ظاهرى مراسم حج، آن را از درون تهى نماید و به سود خود تغییر ماهیت دهد.

این سادهلوحى است اگر ما تصور کنیم که توطئه مشترک استکبار وطاغوتها، متمرکز در براندازى حج و ممانعت از برگزارى مراسم آن است; زیرا این توطئه نه تنها عملى نیست که اصولا سودى هم براى استکبار و طواغیت دربر نخواهد داشت، و حتىالامکان بهرهگیرى از این فرصت مناسب و ایدهآل را از آنها خواهد گرفت.

عمق و پیچیدگى این توطئه و سیاستگزارى مشترک شوم در این است که: دشمن سعى در برگزارى حج دارد و تلاش ظاهرى و سیاستگزارى آشکار او در این است که این مراسم هر چه با شکوهتر و با آرایشى بهتر انجام گیرد; ولى به صورت قالبى تهى و صد در صد فاقد محتوا و به دور از هر نوع بهرهگیرى، در جهت ایجاد وحدت و قدرت وتشکل امت اسلامى.

این بدعت بزرگ و خطرناک، با زمینهسازىها و تمهیدات فراوانى به صورت یک امر عادى و کاملا اسلامى درآمده و دشمن با کمک وعاظ السلاطین و فقیهان دربارى، حج بىروح و فاقد محتوا و بىخاصیت را به جاى حج واقعى و حج رسولاللهصـ به کرسى مشروعیت نشانده است. و در این موفقیت تا آنجا پیش رفته که حجى جز این مراسم خشک وبىروح را غیر اسلامى و احیاناً بدعتى در اسلام معرفى کرده است. متأسّفانه باید اعتراف نمود که این توطئه عمیق و پیچیده در بسیارى از محافل اسلامى و قشرهاى ناآگاه، مؤثّر افتاده و جبهه طواغیت و استکبار در این مبارزه خطرناک به پیروزى نسبى دست یافتهاند.

باید توجه داشت این اولین بار نیست که حج، این سنّت حیاتبخش الهى، دچار تحریف و قلب ماهیت مىشود، بلکه در دوران جاهلیت قبل از اسلام نیز، علىرغم حج صحیح ابراهیم و انبیاى عظام علیهمالسلام ـ استعمارگرانِ فرصتطلب آن را به مراسم تجلیل بتها ووسیلهاى براى مقاصد سلطهجویانه خود تبدیل نمودند. و سالهاى متمادى، دستِ تودههاى محروم و تحت ستم را از بهرهگیرى صحیح از این موهبت قدرتآفرین مستضعفان، کوتاه ساختند.

بررسى مشابهتها و مشترکاتى که بین بدعت جدید و تحریف دوران جاهلى وجود دارد، مىتواند با توجه به قاطعیتى که اسلام در ایجاد و تحول عمیق در انجام مراسم حج و پاکسازى آن از لوث شرکها وبدعتها نشان داده است، ما را به لزوم تجدید این تحول و پاکسازى ونیز خطر چنین بدعت شومى واقف گرداند.

سابقه تاریخى مکّه و کعبه

نصوص اسلامى از قدمت و سابقه تاریخى شهر مکه و ارزش والاى این سرزمین، سخنان جالبى به میان مىآورد.(137) و «دحوالأرض» را، که اشارهاى پیچیده به خدا و ارزش شهر تاریخى مکه است، از روزهاى مقدّس و داراى ارزش اسلامى معرفى مىکند. همچنین «بکّه» که نام دیگر مکّه است، بیانگر ازدحام و تراکم جمعیت است که خود، شاهد دیگرى است بر سابقه تاریخى و ارزش این سرزمین مقدس.

قرآن، احترام به مکّه را آنقدر بالا مىبرد که چون امر مقدسى بر آن سوگند یاد مىکند; «لا أُقْسمُ بهذا البَلدِ وَأنْتَ حِلٌّ بهذَا البلدِ.»

رسول خدصـ فرمود

«یا أَیُّهَا النَّاسُ! إنَّ اللهَ حَرَّمَ مکّةَ یومَ خَلقَ السمواتِ والأَرْضَ.»

ولى آنچه که در این بحث، درخور اهمیت بیشتر است، بحث از کعبه، خانه مقدس خداست. کعبه، اوّلین خانهاى است که به منظور عبادت تودههاى مردم بنا گردید و اولین مرکزى است که به عنوان پایگاه توحید، پایههایش برافراشته شد.

«انّ اوّلَ بَیت وُضعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکّةَ مُبارکاً وهدىً لِلْعالمینَ فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مقامُ اِبراهیمَ ومنْ دَخلهُ کانَ آمناً.»

وقتى یهودیان از تغییر قبله مسلمانان خشمگین شدند و پشت به بیتالمقدس ایستادن را نوعى بىاحترامى نسبت به شهر تاریخى و معبد پرسابقه بیتالمقدس تلقّى کردند; قرآن آنان را به سابقه تاریخى کعبه متوجّه ساخت و کعبه را داراى سابقه بیشتر و ارزش کهنتر معرفى کرد، وآن را بیت عتیق (وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ العَتیقِ)(141)، خانه کهن، دیرپاى وسابقهدار خواند. و پیامبر آن را محاذى بیت معمور و برابر عرش پروردگار، که مطاف فرشتگان است، و تنزّل ملکى آن دانست.

قرآن، کعبه را یادگار ابراهیم و مبیّن توحید خالص شمرد، که در بناى آن خلوص و پاکى بیت ابراهیم و اسماعیل قداست خاصى به شکل هندسى آن بخشیده است.

«وَاِذْ یَرْفعُ اِبراهیمُ القَواعدَ منَ البیتِ واسماعیلُ; رَبَّنا تَقبَّلْ منّا اِنَّکَ أَنتَ السَّمیعُ العَلیمُ.»

و این فرمان، به صورت پیمانى توحیدى با ابراهیم و اسماعیل بسته شد: «وَعَهِدْنا اِلى اِبراهیمَ واِسْماعیلَ اَنْ طَهِّرا بَیتی للطَّائِفینَ وَالعاکفینَ والرُّکَّعِ السُّجُودِ.»(144) خدا با وجود آن که مبرا و منزّه از تلبس زمانى است، چنین خانه پاکى را به خود اختصاص داد و به شرف «بیتى» مفتخر فرمود. و در آلودهسازى آن سختترین هشدار و دردناکترین عقوبتها را وعده داد که:

«وَمَن یُرِدْ فیهِ بِالحاد بِظُلم نُذِقْهُ منْ عذاب اَلیم.»

سابقه تاریخى حج و مناسک آن

تمامى این تمهیدها، بدان جهت بود که این پایگاه توحید; خانه خدا، الگو براى مردم (مَثابةً لِلنَّاسِ) و نیز مبارک و وسیله هدایت انسانها باشد و در آن مراسم ویژهاى انجام گیرد که نشاندهنده قداست و متناسب با اهداف و ثمرات آن باشد; مراسمى که هرگونه شرک و وابستگى به غیر خدا را از دلها و از زندگى انسانها بزداید و راه خدا و زندگى خالصانه مردم را هموار سازد.

به همین دلیل حج، رسالت جهانى و جاودانه یافت و براى همه قشرها در تمامى اعصار و قرون عمومیت پیدا کرد; «الّذی جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سواءً العاکفُ فیهِ وَالْبادِ.»

قرآن کریم با جمله اسمیه: «وَللهِ علَى النّاسِ حِجُّ البَیْتِ مَنِ اسْتطاعَ اِلیهِ سَبیلا» استمرار، ثبات و دوام این فریضه الهى را بیان فرمود و با تخصیص «مَنِ اسْتَطاعَ» بعد از «عمهم على الناس»، تأکیدى بر تعمیم رسالت کرد، و نیز با تعبیر «شعائر» بیان دیگرى از قداست تاریخى را، در تبین جایگاه حج ارائه داد که در مجموع بیانگر اهمیت فوقالعاده رسالت جهانى و مداوم مراسم توحیدى حج است.

اعراب قبل از اسلام، بدون توجّه به زمان مناسب حج، مراعات اوّل ماه و رؤیت هلال، با شمارش ماهها حج را به صورت تحریف شده وآلوده به شرک بهجا مىآوردند. تا این که قرآن، زمان حج را منظم وموکول به رؤیت هلال کرد; «یَسأَلُونَک عنِ الأَهِلّة قلْ هِی مَواقیتُ لِلنّاسِ وَالحَجّ»(147) آن چنان که در روزه ماه رمضان نیز، این نظام را مقرّر فرمود: «صُومُوا لِلرّؤیةِ وَأَفْطِرُوا للرّؤیةِ.»

قرآن، مراسم توحیدى کعبه را به «حج» تعبیر مىکند.(149) و این نشانه آن است که واژه حج، قبل از اسلام هم به همان مناسک خاص اطلاق مىشده و نیازى به جعل اصطلاح جدید و «حقیقت شرعى» نداشته است. جالب آن که معناى حج، فقط قصد و رفتن به سوى کسى و جایى است وبس، و در حج ابراهیمى آنچه مهم است و مطرح، قصد و مقصد نهایى است.

برخى حج را از لغات سامى دانستهاند که از ماده «ح، ک» گرفته شده و در عبرانى با تعبیر «حک» آمده است و این دلیل دیگرى است بر توسعه حج در میان اقوام و ملل مختلف.

حج آدم

آدم ابوالبشر، پس از جریان آزمایش بزرگ و خروج از بهشت وهبوط به عالم ملک و ماده و یافتن راه توبه براى جبران گذشته و تطهیر خود، توسط فرشته خدا به انجام مراسم حج هدایت شد و در پایان مناسک، به وى مژده داده شد که:

«اِنَّ اللهَ قد غَفَرَ ذَنبَکَ وَاَحلَّ لَکَ زَوجَتَکَ فَانْطلقَ آدمُ وغفرَ لهُ ذَنبهُ وقبلتْ مِنْهُ تَوْبتهُ.»

هنگامى که آدم، آثار شکوهمند مناسک حج را مشاهده کرد و به برکتِ مراسم حج، خود را از تبعات و پىآمدهاى خطا و لغزش بزرگ پاک و منزه و سبکبال دید; از خداوند توفیق بهرهگیرى از این نعمت عظیم را براى فرزندان خود نیز خواست و خداوند دعاى وى را اجابت کرد که هر انسانى از نسل وى، هرگاه چون آدم خالصانه در این راه گام نهد، چون او خالص و پاک گردد.

حج فرشتگان

در نصوص اسلامى، سابقه حج تا پیش از آدم نیز مطرح شده است. و بر این اساس حضرت آدم نخستین کسى نیست که مراسم حج را بجا آورده است. در حدیثى از امام صادقعـ آمده که از جدّ بزرگوارش نقل مىکند:

هنگامى که آدم از منا به مکه بازگشت، فرشتگان به استقبال وى شتافتند و به او تهنیت گفتند و نوید مقبولیت دادند و گفتند: «اَما انَّهُ قد حَججنا هذَا البیتَ قبلَ اَنْ تحجَّهُ بألفی عام.»

حج ابراهیم

قبل از ابراهیم نیز کعبه مقصد آمال بود و مردم براى انجام حج، رو به سویش مىنهادند. اما دیوارهاى کعبه با گذشت زمان، فرسوده شده و رو به انهدام بوده است:

«کانتِ العربُ تَحجُّ اللهَ واِنَّما کانَ ردماً ... فَلمّا اذنَ لهُ فِی البناءِ قدمَ ابراهیمُ ـ علیهالسلام ـ ...»

ابراهیم به امر خدا پایههاى بیت را از نو برافراشت و با اسماعیل، به راهنمایى فرشته وحى، مناسک حج را به جا آورد. و بنا به گفته برخى نصوص، ابراهیم خود، قبل از تجدید بناى کعبه حج به جا آورده بود.(151) او به فرمان خدا، مردم را به حج خانه خدا دعوت نمود:

«وَأذِّنْ فی النّاسِ بالحجّ یأتُوکَ رجالا وعلى کلِّ ظامر یأتِینَ منْ کُلِّ فَجٍّ عَمیق.»

پس از اسماعیل، همچنان حراست از سیادت کعبه و تولیت این پایگاه توحید، بر عهده فرزندان او بود و پاسدارى از مراسم حج و تطهیر آن را از تحریفهاى شرکآلود، پیامبران از فرزندان اسماعیل برعهده داشتند.

حج انبیاى عظام

نوح، هنگامى که کشتیش دچار طوفان سهمگین بود، مراسم حج را به جا آورد.

موسى با هفتاد پیامبر براى حج احرام بست.

یونس در آغاز حج «لبّیک کشّافَ الکربِ العظامِ لبَّیْکَ» گفت.

عیسى ابن مریم حجّش را با «لَبَّیْکَ یا ذَاالمَعارجِ لبَّیْکَ» آغاز نمود.

داود وقتى بر بالاى کوه، موج جمعیت طواف کننده را دید، دست به دعا بلند کرد.

سلیمان با حضور انس و جنّ، مناسک حج را به جا آورد.

آغاز دوران تحریف

مردم همچنان به پیروى از انبیا، مناسک حج را به جا مىآوردند تا آن که: «فَطالَ عَلَیهِمُ الأَمَدُ فَقَستْ قُلوبُهمْ»، به تدریج فساد در زندگى وسپس تحریف در مناسک حج پدیدآمد وحج باشرک، آلوده گردید وقدرتطلبان و سودجویان سلطهگر، از موقعیت کعبه براى تثبیت موضع خود سوء استفاده کردند و هر کدام در کعبه براى خود خدا و آیینى ساختند و در حقیقت پایگاهى بدلى براى حفظ قدرت و منافع خود ایجاد کردند.

قبیله «جرهم» بر ضدّ قبیله «سعد بن عدنان» قیام کرد و سپس «عمرو بن ربیعة بن حارثه» رئیس قبیله «خزاعه» بر «عمرو بن حارث جرهمى» رئیس قبیله «جرهم» شورید و آنگاه قبیله «قصى بن کلاب» براى نابودى قبیله «خزاعه» جنگها به راه انداخت و هر کدام بعد از پیروزى وتسلّط بر کعبه، حاکمیت خود را با بت جدید و مراسم شرکآلود ویژهاى تثبیت نمودند.

کلبى در «الاصنام» مىگوید

قبیله «ازد» هرساله به عنوان حج به مکه مىرفتند و قریش به قصد زیارتِ بتِ عزّى و قبیله «مدحج» براى زیارتِ بتِ «یغوث» و قبائل «لحم و قضاعه و جذام» در محل «اقیصر» حج مىگزاردند.

انتقال حج به یمن

موقعیت کعبه و ریشهدار بودن مناسک حج، هر قبیله قدرتمند، جاهطلب و سلطهجویى را به وسوسه تسخیر این مرکز دلها و مقصد آمال، مىانداخت و هر کدام پس از پیروزى ضمن نصب بت ویژه خود و ایجاد بدعت جدید، سعى بر آن داشتند که مراسم حج هر چه با شکوهتر، وجذابتر و با آرایشى چشمگیرتر برگزار گردد.

در تمامى درگیریها و زد و خوردها، که بر سر حراست کعبه وسیادت بر آن، رخ مىداد، قدرتهاى سلطهجو علىرغم اختلاف ودرگیرى و تفاوت در بتهاى ویژه و مراسم مخصوص به خود، در یک جهت متّفقالقول بودند و آن این که برگزارى مراسم توحیدى حج به زیان مقاصد و منافع تمامى آنان بوده و در نهایت موجب زوال قدرت و نابودى مطامع آنها مىباشد. چنانکه هرگونه صدمه و زیان به اصل کعبه و مراسم حج، آنان را از بهرهگیرى سرشار از یک موقعیت رایگان که از گذشتگان به ایشان رسیده است محروم خواهد نمود. پر کردن چاه زمزم توسط قبیله «جرهم» نیز نه به خاطر آن بود که با ایجاد مشکل آب از حج ممانعت کنند، بلکه اقدامى براى نفى زمینه «سیادت» دیگران محسوب مىشد.

علىرغم این تفکر سودجویانه، براى اولین بار، حادثه جدیدى در تاریخ جاهلى رخ داد و فرمانرواى یمن بر آن شد که این موقعیت تاریخى را از مکه به یمن انتقال دهد و با حفظ اصل حج و جاذبه آن، محل برگزارى مناسک را تغییر دهد تا کلیه بهرههاى مادى و معنوى حاصل از مراسم حج نصیب دربار ابرهه گردد.

به منظور تحقّق بخشیدن به این آرزو، ابرهه با سپاهى کلان براى ویران نمودن کعبه به سوى مکه حرکت کرد. او در این یورش، از فیلهاى عظیمالجثه و سپاهیان ورزیده استفاده کرد و همه وسائل و ابزار ظاهرى پیروزى را فراهم آورد. لیکن با این همه تدارکات، به وسیله ابابیل و سجیل نابود شدند و این نقشه خطرناک و شوم عقیم ماند.

قریش کعبه را ویران مىکند

خطر سیلابها از یکسو و به غارت رفتن اشیاى زرین کعبه از سوى دیگر، قریش را بر آن داشت که به خاطر استحکام و امنیت و شکوه بیشتر کعبه، آن را منهدم و سپس به نوسازىاش همت گمارند. گرچه این حادثه همزمان با سیادت مجدد حامیان دین حنیف و آیین توحیدى ابراهیم است و اینک عبدالمطلب و فرزندانش پاسدار حرمت کعبه واختیاردار زمزم و متولى تأمین آب آشامیدنى حاجیانند و شخص پیامبر در دوران جوانى، قریش را در تجدید بنا هدایت و یارى مىدهد; اما کعبه همچنان جولانگاه بتداران و هیاکل شرک است و هر قبیلهاى در خانه خدا بتى دارد و از رهگذر آن منافعى را مىطلبد.

حج پیامبر خدصـ

با شکوهترین حج پیامبر خدصـ در سال دهم هجرت به همراهى دهها هزار مسلمان انجام گرفت. در این حج، عظمت و خلوص وآثار توحیدى مناسک حج به نمایش گذاشته شد و در تاریخ به نام «حجةالوداع» ثبت گردید.

بىشک «حجةالوداع» تنها حج رسول خدصـ در طول دوران مدنى آن حضرت بوده است، اما این که آن حضرت در دوران جاهلى و نیز در طول زندگى در مکه حج به جا آورده است یا نه، در میان اهل حدیث ونگارندگان تاریخ اختلاف نظر وجود دارد.

بنابر برخى از روایات اهل تسنن و احادیثى از اهل بیت ـ علیهم السلام ـ پیامبرصـ بارها مراسم حج را به طور پنهانى انجام داد. وبرخى از مورّخان علت آن را اختلاف در زمان انجام حج دانستهاند; زیرا قریش به واسطه نسىء، ماههاى حج را به تأخیر مىانداختند و پیامبر مىخواست حج را در زمان واقعى آن به جا آورد. از این رو ناچار بود اعمال حج را مخفیانه انجام دهد.

پیامبر خدصـ در سال دهم هجرى با گروه بسیارى از مؤمنان ومردم تازه مسلمان، حج گزارد و در این مراسم با شکوه، مسلمانان اعمال پیامبر را به دقّت تحت نظر داشتند تا حج صحیح را بیاموزند و اعمال خود را از آلودگیهاى شرک حج جاهلى به دور دارند. آنان از رسول خدصـ مىخواستند که مناسک حج را به مانند کسى که تازه به دنیا آمده، به آنان بیاموزد. تیزبینى مسلمانان در فراگیرى مناسک توحیدى حج، به آن حد بود که گاه با شگفتى، سؤال خود را به گونه اعتراض مطرح مىکردند. از آن جمله، هنگامى بود که پیامبر به کلیه کسانى که همراه خود هدى نیاورده بودند، دستور داد پس از انجام طواف و سعى محلّ شوند; یکى از مسلمانان به صورت اعتراضآمیز گفت: ما به عنوان حج خارج شده بودیم و اکنون از موهاى ما آب غسل مىچکد! و هنگامى که پیامبر به قصد انجام سعى راهى مسعى شد، بسیارى از مسلمانان که گمان مىکردند سعى از مخترعات مشرکین مکه است، با شگفتى عمل پیامبر را تعقیب کردند.

در این حج با شکوه، در بیابان مکه فرود آمد و به خانهها نزول نفرمود و این خود، شکستن روح تنپرورى حاکم بر حج جاهلى بود. مناسک حج را یکى پس از دیگرى چون ابراهیم بجا آورد، آن چنان که خدا در قرآن دستور داده بود (فَاتّبِعُوا ملّةَ اَبِیکُمْ اِبْراهیمَ ـ از آیین پدرتان ابراهیم پیروى کنید). مسلمانان نیز چون سربازى در جبهه، از فرمانده خود پیروى مىکردند. گرچه، یکى از اهداف و خصایص بارز در این حج، تعلیم مناسک صحیح حج بود ولى نکتههاى اساسى دیگرى نیز در حجةالوداع وجود دارد که مىتواند حائز اهمیت باشد:




موسی مباشری ::: دوشنبه 88/9/2::: ساعت 9:58 صبح

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :44567
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<